من تو را دوست می دارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
..........
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم
asheghi...برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 77
دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ، فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است ، مدتی
گذشت و هنوز هم در حسرت دیروزم ، چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟
پیش خود میگویم شاید فردا بیایی ،شاید هنوز هم مرا بخواهی !نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راه
اشکهایم ، شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،
این حال و روز من است ، نیستی که ببینی این روزهای بی تو بودن استتمام هستی ام تویی ،از لحظه ای که نیستی ، انگار که من نیز نیستم ، انگار مدتی را با عشق زندگی
کردم و بعد از تو ،مال این دنیا نیستم !
از آغاز نیز اهل دیار تنهایی بوده ام ، تو رهگذری بودی و من با تو مدتی آشنا بوده اماز کجا میدانستم اهل دل نیستی ، عشق را نمیشناسی و با من یکی نیستی ، از کجا میدانستم که تنها
میشوم ، من بیچاره باز هم بازیچه دست غمها میشوم !
بیهوده میگردم به دنبالت ، با وجود تمام بی محبتی هایت ، باز هم میخواهمت….
asheghi...برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 81
برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 78
برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 77
این چند وقت خخیلی خوشحالم
ولی من این چیزا سرم نمیشه هر هفته باید بیان خونمون تا من از تنهایی بیرون بیامم..اخه گناه دارم دیگه! ندارم؟
جمعه ی این هفته یعنی ۲/۱/۱۳۹۲ هم مراسم نامزدی داریم
ایشالا خوشبخت بشن
خریدامونو تقریبا کردیم هم واسه عید هم واسه مراسم ولی خب هنوز کلی کار داریم
هر سال میریم مسافرت امسال هم خیلی دلم میخواد بریم ولی فکر نکنم با این اوضاع بریم
دیگه نمیدونم چی بنویسم ... امیدوارم همتون سال خوبی داشته باشین و کلی هم عیدی بهتون بدن
در ضن خودم میدونم شکلش هیچ ربطی نداشت ولی ازش خوشم اومد گذاشتم .. شما به بزرگی خودتون ببخشید
خب داشتم میگفتم سال تحویل ما رو هم دعا کنید..>
پیوندشونم مبارکنظر یادتون نرههههههههه
برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 87
باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها
برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خاک چه کرد
هیچ یادت هست
توی
تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چهکرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتاگ شدی
بازکن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن
برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 103
برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 73
کَردَنمכֿـَندیدنمـــ
اَذیتـــ کردَنمــــ
برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی
روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود
می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد شُد"
asheghi...
برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 75
برچسب : نویسنده : nilofar nilofar77 بازدید : 68